نادانی عمر ثابت شد!
آمار بازدید
بازدید امروز => 65
باردید دیروز => 2
بازدید هفته => 82
بازدید ماه => 2468
بازدید سال => 5594
بازدید کل => 42080
کل مطالب => 238
کل نظرات => 232
بیشترین بازدید => 9979
تاریخ بیشترین بازدید : 1395/3/18
امکانات وب
تبلیغات
1- درحال کامل کردن نسخته انگلیسی وبلاگ
2- در حال آماده کردن امکان تبلیغ در وبلاگ
3- در حال آماده کردن صفحه ی اصلی
4- فعلآ همه صفحات اجتماعی وبلاگ بسته است (( در این زمینه منتظر اطلاع رسانی بیشتر باشید . ))
5- در حال کامل کردن یک نوشته ویژه برای تیر ماه

                               به نام خدا

هرمزان یکی از فرماندهان ایرانی بود که در زمان حمله اعراب به ایران در منطقه خوزستان کنونی با سپاه اندکش چندین روز در برابر سپاه بی شمار و شتر سوار و فیل سوار اعراب مقاومت کرد ولی در نهایت به دلیل کثرت دشمن و کمی یار نتوانست دوام بیاورد و اسیر شد . ابوموسی اشعری که در سپاه اعراب بود تصمیم گرفت تا او را سالم نزد عمر بفرستد تا عمر درباره او تصمیم بگیرد . به این ترتیب هرمزان که شاهزاده ای ایرانی بود را به نزد عمر در مدینه فرستادند و او را به مسجدی وارد کرده بودند که عمر در آن خوابیده بود . عمر برخاست و پس از چند دقیقه گفت و گو با سردار ایرانی دستور قتل او را داد . هرمزان گفت که میخواهد قبل از مرگ کمی آب بنوشد . عمر گفت تا کاسه ای آب بیاورند و به دست او بدهند . هرمزان درنگ کرد و آب را ننوشید . عمر دلیل این کار را از هرمزان سوال کرد هرمزان گفت که میترسد در هنگام نوشیدن آب او را بکشند او از عمر خواست قول بدهد که تا او تمام کاسه آب را ننوشیده او را نکشند . عمر قبول کرد . در این هنگام هرمزان آب را روی زمین ریخت . عمر در کمال ناباوری دلیل را از هرمزان پرسید . هرمزان گفت که این کار را کرد تا زنده بماند , او هنوز آب داخل کاسه را ننوشید پس عمر هم طبق قولی که به هرمزان داده بود و همچنین بر اساس تعلیمات اسلام که میگفت نباید زیر قول خود بزنید , نتوانست او را بکشد . احتمالآ رسم آب پاشیدن پشت سر مسافر هم از اینجا آمده باشد و این معنی است که مسافر سالم و زنده بماند.   

                       ارسالی توسط => سینا



[ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, ] [ 15:20 ] [ سینا و تینا ]

10 نوشته برتر